متن کامل خبر
سخن از نقدپذیری کلام معصوم، سخنی پارادکسیکال و تناقضآمیز است
خلاصه خبر: اساسا این کلام که معصوم نقدپذیر است یک کلام و جمله پارادوکسیکال و خودمتناقض است مثل این است که کسی بگوید روز در عین روز بودن میتواند شب باشد یا سفید در عین سفید بودن میتواند سیاه باشد. حجتالاسلاموالمسلمین دکتر علی فلاحرفیع مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه تربیتمدرس در ادامه سلسله مباحث شرح و تفسیر نهجالبلاغه در هفتهجاری در بین دانشگاهیان با اشاره به موضوع عصمت به مسأله نقدپذیری و نقدناپذیری معصوم پرداختند و گفتند: خدای متعال در آیات بسیاری از قرآن کریم به عصمت پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) تصریح فرمودهاند از جملهی این آیات، آیه 7 سوره مبارکه حشر است که میفرماید: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» از جمله آیات 3و 4 سوره مبارکه نجم «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى(3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى(4)» همچنین است آیه 1 سوره مبارکه حجرات : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» ، علاوه بر صراحت دلایل نقلی، دلایل محکم عقلی نیز برای اثبات این حقیقت وجود دارد. ایشان در ادامه افزودند: نکته اینجاست که با وجود عصمت و باور یک مسلمان و مومن به قرآن آیا جایی برای نقد پیامبر خدا و معصومین(علیهمالسلام) باقی میماند یا نه؟ وی در پاسخ این سوال گفتند مسلما جایی برای نقد نیست. اساسا این کلام که معصوم نقدپذیر است یک کلام و جمله پارادوکسیکال و خودمتناقض است مثل این است که کسی بگوید روز در عین روز بودن میتواند شب باشد یا سفید در عین سفید بودن میتواند سیاه باشد. دکتر فلاحرفیع خاطرنشان کردند: سوال اصحاب از پیامبر گرامی به اینکه «أمن الله أمن نفسک» آیا این کلام، کلام خداوند است یا کلام خود حضرت، برای این بوده است که اصحاب حضرت بدانند آنچه حضرت میفرماید جزء وحی و قرآن است یا از آن مواردی است که ما امروز آن را حدیث قدسی مینامیم. تا بین این دو تفکیک شود. نه اینکه اگر کلام خداوند باشد نقدپذیر نیست و اگر کلام حضرت است نقدپذیر است. اساسا قضیه این نبوده است. حضرت از خود چیزی نمیفرمود و اصحاب این را خوب میدانستند که « وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ». البته این بدان معنا نبود که همه صحابی حضرت دربست و چشمبسته مطیع حضرت بودند، ممکن بود بین اصحاب کسانی یافت شوند که ادب حضور حضرت را رعایت نمیکردند. لذا خدای متعال در آیات قرآن از جمله سوره حجرات ادب حضور حضرت را به آنها متذکر شد. سخن بر سر این نیست که بعضی از اصحاب چه میکردند سخن بر سر این است که آیا از نظر قرآن کریم نقد کلام پیامبر خدا جائز بود یا نه؟ این چیزی است که قرآن به شدت آن را نفی میکند و حتی خیلی کمتر از آن را نیز برنمیتابد. مسئول نهاد رهبری دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود گفتند: مسلم است که سخن ما درباره کسانی است که در حوزه و قلمرو مومنین به خدا و پیامبر و قرآن فکر میکنند و حرف میزنند والا اگر کسی بگوید میشود در مقابل پیامبر، انسان حرف خود را بزند و حتی با آن حضرت مخالفت کند. میپرسیم منظور از اینکه میشود حرف پیامبر را نقد کرد، یا در مقابل پیامبر سخن خود را گفت، یعنی چه؟ اگر منظور این است که انسانها این اختیار را دارند و میتوانند چنین کنند. خوب در این که تردیدی نیست و این حرف تازهای هم نیست. انسانها بالاتر از پیامبر در مقابل وحی قطعی خداوند هم اختیار دارند قبول بکنند یا قبول نکنند«لا اکراه فی الدین» هم به همین معناست؛ یعنی تکوینا انسانها مجبور نیستند، میتوانند نعوذبالله سخن خدا را هم زیر پا بگذارند و میگذارند و گذاشتهاند. انسانها نه تنها کلام پیامبر را میتوانند تکوینا و از روی اختیار رد کنند حتی میتوانند پیامبر و امام را هم به قتل برسانند و این کار را هم کردهاند، آیاتی که میفرماید: «و قتلهم الانبیاء بغیرالحق» و نیز «یقتلون النبیین بغیر حق»؛ انبیاء را به ناحق به قتل رساندند، به این واقعیت تاریخی صراحت دارد. فلاحرفیع در ادامه بیان کردند: آدمها امام را هم شهید کردند. این که دلیل نیست و اصلا ربطی به موضوع ندارد. اما کدام آدمها؟! آیا خداوند تشریعا این کار را اجازه داده است؟ البته میدانیم که هرگز. قرآن حتی اجازه بلند کردن صدا را هم نزد حضرت نداده است؛ لذا فرمود: صدایتان را هم در مقابل پیامبر بالا نبرید. خدا قلب شما را با این کار دارد امتحان میکند « امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى» «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّوَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ» خدایی که به مومنین و مسلمانان فرمود: حتی صدای خود را نزد حضرت بالا نبرید، نزد حضرت سروصدا راه نیاندازید، آیا خداوند اجازه میدهد در مقابل حضرت آدمها او را نقد کنند؟! اگر اجازه نمیدهد به این خاطر است که قرار است حرف درست و به نهایت برخوردار از حقیقت را حضرت بزند و میزند، پس چه جای نقد؟! اصلا نقد برای چه؟ برای اینکه ببینیم کار درست چیست؟ و اگر حضرت از هرگونه خطا و سهو و نسیان مصون است، پس نقد معنا ندارد. استاد فلسفه دانشگاه تربیتمدرس در بخش پایانی سخنان خود گفتند: بله یک جاهایی حضرت ساکت میماند تا دیگران حرف بزنندو نظر خود را ابراز کنند، اینکه مشورت میکرد و خداوند فرمود: «وشاورهم فیالامر»؛ مشورت بگیر. این مشورت گرفتن و ابتداء ساکت بودن حضرت میتواند دلائل متعددی داشته باشد از جمله برای یاد دادن مشورت به دیگران، یا برای احترام به اصحاب و همراهان، و یا برای همراه کردن آنها و دخالت دادن آنها در امور و یا برای شخصیت دادن به آنها بوده است. خدای متعال فرمود: ای پیامبر از آنها مشورت بگیر و به آنها بگو حرف بزنند. اما ادامه آیه را از یاد نبریم که بلافاصله میفرماید: « فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» اگر تصمیم گرفتی توکل به خدا کن یعنی مشورت بگیر اما در نهایت تو تصمیم بگیر و توکل به خدا کن و پیش برو. نه اینکه دیگران تو را مجبور کنند که چه تصمیم بگیری و یا اگر تو تصمیم گرفتی دیگران هم میتوانند و حق دارند تصمیم تو را نقد کنند و در مقابل تو حرفی بزنند. واضح است چنین چیزی نیست. 4 بهمن 1396 / تعداد نمایش : 1322
|